درد و دل |
||
من علی اکبر هستم و این وبلاگ رو برای کسی جز عشقم نساختم و اوست که من رو یاری خواهد کرد. و از شما دوست عزیز خواهشمندم که با نظراتون من رو یاری کنید.. 09361958006 |
||
نويسندگان |
|
علی اکبر |
آثار تاريخي يك عاشق |
|
آبان 1393 شهريور 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 |
دوستان عاشق تنها |
|
|
دوستان عاشق |
|
|
وضعیت من در یاهو |
|
|
آمار وب |
|
كاربران آنلاين:
تعداد بازديدها: RSS |
طراح قالب: |
| نازترین قالب های وبلاگ |
موزیک و سایر امکانات |
||||||||||
|
<-PollItems->
 | ||||||||||
<-PollName->
آمار
وب سایت:
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 14:29 | ||
آسمـان هـم کـه بـاشی|
|
||
|
پروردگارا! !
به من بیاموز در این فرصت حیات آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند.
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 14:22 | ||
|
|
||
|
آرزوی من اینست
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 13:55 | ||
|
|
||
|
از مرگ من نمیترسم اگر دنیا سرم ریزد
ترسم که بعد از مرگ گلم را دیگری بوسد
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 13:12 | ||
|
|
||
|
کجاست اون عشقی که منو از لاک تنهایی که واسه خودم ساختم بیرون بکشه؟؟!!
کجاست اون یاری که واسه بودن کنارش دنیا رو به زانو دربیارم؟؟!! کجاست اون احساسی که با وجودش تو عمیق ترین چاله بدبختی از فرط خوشبختی داد بزنم؟؟!! کجاست؟؟!!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 2:8 | ||
|
|
||
|
یکی بود تو قصمون وفا نکرد رفت و پشت سرشم نگاه نکرد یکی بود زندگیشو هوس سوزوند آبروش رفت و دیگه اینجا نموند یکی بود یکی نبود و یه پری یه بغل عاشقیای سر سری کی بود اون که طاقت گریه نداشت عاشق هوس شد و تنهام گذاشت؟؟؟
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 2:1 | ||
|
|
||
|
غروب بود سلام کردم... سردترین سلام دنیا جوابم شد... باهاش حرف زدم... در آخر گفت: ...حسی به تو ندارم...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 1:53 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 1:50 | ||
|
|
||
|
سلام عزیزم
خوبی؟ چرا ناراحتی گلم؟ مگه من مردم که تو اینجوری غصه میخوری؟
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 1:43 | ||
|
|
||
|
حالموگرفتی خدااااااااااااافکر میکردم تنهام نمیزاری ولی توهم مث بنده های نامردت منوبه حال خودم رهاکردی صبرم دیگه تموم شده وقتشه دیگه پرواز کنم .عشقم گوش میکنی ؟دارم میام پیشت. نیام اونجا ببینم توهم منو یادت رفته تحویلم نگیری .
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 1:31 | ||
|
|
||
|
دلم میخواست اونجا بودم . نه اینجا ، جایی که بهش تعلق ندارم ، بین آدمهایی که از جنس من نیستن ، وسط درسهایی که فکر میکنم براشون ساخته نشدم . نمیخوام بزنم زیرش . نمیخوام بگم کم آوردم . مطمئن باش حالا که تا اینجاش اومدم بقیه ش هم میرم . فقط دارم باهات درددل میکنم . منعم نکن از گفتن . بذار بگم .
حالا که دارم میگم بذار بگم . 1 لحظه خودتو بذار جای من . شاید میتونستم انتخاب دیگه ای داشته باشم . ولی اینو انتخاب کردم . خودم خواستم . به دلیلش کاری ندارم . انتخابش کردم . حالا فقط باید برم . تا ته تهش . پس بذار برای سبکی هم که شده بگم . بذار سبک بشم تا راحت تر برم . بذار بگم که دلم میخواست اونجا بودم ... چیزی درونم مرده ،
انگار من مرده ام ... کاش میگذاشتی دلم گرفته می ماند ...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 1:14 | ||
|
|
||
|
چقدر سخته: تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت باشی حس کنی که هنوزم دوسش داری
 چقدر سخته: دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده
چقدر سخته: توخیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی واما وقتی دیدیش هیچ چیزی جزسلام نتونی بگی
چقدر سخته: وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هات رو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسش داری
چقدر سخته: گل آرزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت تو خودت آروم زیر لب بگی گل من باغچه ی نو مبارک چقدر سخته: یکی رو دوست داشته باشی؛ولی خودت رو لایقش ندونی تا بهش برسی چقدر سخته: تولد یکی رو هیچ وقت فراموش نکنی، ولی گرفتن هدیه ای که لایقش هست رو پیدا نکنی تا بهش بگی که همه آدم ها فراموش کار نیستند
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 21:24 | ||
|
|
||
|
عشق
به کودكي گفتند عشق چيست ؟ گفت بازي
به نو جواني گفتند عشق چيست ؟ گفت رفيق بازي به جواني گفتند عشق چيست ؟ گفت پول و ثروت به پيرمردي گفتند عشق چيست ؟ گفت " عمر " به عاشقي گفتند عشق چيست ؟ چيزي نگفت . آهي كشيد و سخت گريست پرسيدم : عشق چيست ؟ گفت : آتش است گفتم مگر آن را ديده اي ؟ گفت : نه . در آن سوخته ام .
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 14:42 | ||
|
|
||
|
از آن روزی که چشم به جهان گشودم صدایی در گوشم طنین انداز شد و گفت :تا آخرین لحظه ی زندگیت با تو خواهم بود،گفتم :کیستی؟گفت :من غم هستم ،من به خیال اینکه غم همانند عروسکی است که می شود با آن بازی کرد ولی اکنون که معنای واقعی آن را درک می کنم می فهمم که خود عروسکی هستم بازیچه ی دست غم
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 14:24 | ||
|
|
||
|
غمگین مشو
مثل هوا کنار توام نه جای کسی راتنگ می کنم نه کسی مرا می بیند ! نه صدای ام رامی شنود ! دوری مکن تو نخواهی بود من اگر نباشم ..
درد دارد شنیدن صدای نفس های ات از آغوش دیگری !!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 23:31 | ||
عزیز دل ام |
|
||
|
سنگ قبرم سبک باشد
حبسم نکنید در یک فاصله ی کوتاه تاریخ تولد و مرگم را رها کنید نامم را نیز تنها یک جمله حک کنید آنجا مثل یاداشتی زیر دست و پای باد .. میروم برای همیشه دیگر نمی نویسم عاشقانه ها را نه که عاشق نباشم لایق نبودم ..
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 23:27 | ||
|
|
||
|
مرد ناشناسی است که وسط جلسهے سه شنبه ها بی مقدمه بلند شد کت سیا ه اشـ را پوشید و رفت چگونه می شد شمارهے تلفن او را پیدا کرد ؟
پرسهـ میـ زنمـ تویـ خودمـ ، رمز عبور را فراموشـ کرده امـ .. هرچند نمیدانمـ خوابـ هایتـ را با کهـ شریکـ میـ شویـ ! اماهنوز شـریکـ تمامـ بیخوابیـ هایـ منـ تـوییـ ..
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 23:19 | ||
|
|
||
|
یک دوجین سال می گذرد و حافظه ی من در روزهای بدون تو حتی با نقش زمینه ی تو پر می شود حالا چه مرگ و چه دوری .. !! نگرانــ نباشــ .. !
منـ چهـ قدر بدونـ تو تنهایمـ وانمود می کنمـ کهـ نفسـ میـ کشم توباورمیـ کنیـ !! دیگرانـ نیز ..
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 23:12 | ||
|
|
||
|
مـثــ یــه کـم نمـکـ کـه مـزه یـ غـذا رو از ایـن رو بـه اون رو مـی کـنـه آخــــ ..!! اگــه مـی شــد تــوی ایـن تـاریـکـی یــکی روشــ رو بــرگـردونــه ویــه کــم .. فـقـطـ یـه کـم بــه مــن گــوشــ کــنــه !!
آرامــــــ امــــــ مثـــــــلــــــ مــــــزرعــــــــهــــ ایــــــیـــــ کــــــــهــــــ تــــمـــامــــــ مـــــــــحــــــــصـــــــولــــ اشـــ را مــــــــلــــــخـــــــــ خـــــــوردهـــــــ بــــــــاشــــــد دیـــــــگــــــــر نــــــگـــــــرانــــــ داســــــــ هـــــا نـــــــیــــــــســــــــتــــــــمــــــــــــــ ..
مـیــ مـیــرمـــ بــهـــ جــرمـــ آنـــ کــهـــ ــهنــوز بـــهــ خــاطــر تــو زنـــدهــ مـــانــدهـــ امــــــ ..
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 22:58 | ||
|
|
||
|
شاید این نوشته را هیچ گاه نخوانی
شاید آن قدر آزارت داده باشم تا یادی هم از من نکنی !! کاش همان موقع که عشق را در آغوش ات یافتم زمان متوقف می شد .. شاید سهم من از تو همین باشد خاطرات خوب با تو بودن .. دنیای من هنوز گوشه ی دنج فرهنگ خلاصه می شود با تو بودن را نتوانستم پاسخی باشم تویی که بهترین ها را برای ام ساختی !! + شرمنده !!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 22:57 | ||
|
|
||
|
تــنـــهـــایــمــ
فـرمـانـدهـی کـه لـشـکـر خـود را گـم کـرده اسـتـ بر کرانه ی تـاریـکــ تـاریکــ کـه بـوی شغـالــ مــی دهــد ..
+ بخـشــیــده خــواهــمــ شــد بــه یـقـیـنــ عــلـفــ هــا بـی واســطــهــ بــا خــدا سـخـنـ مـی گـویـنـد
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 22:54 | ||
|
|
||
|
مـادیـان خـسـتـه بر لبـه ی راه مـی رود بر پـشـتـشــ .. او نذر کرده اسـتــ اگر چـمنـزاری حتی کوچکــ
در برابر چـشـمان اشــ سـبز شــود یک نعـل اش را برای خوشـبخـتی دو انسـان جـا بگـذارد .. دسـتــ هـایـ مـنـ از روزیــ کـهـ رهـایـشـانـ کـردیـ بـهــ مـوزه یــ اشــیــایــ گـمـشـدهــ پـیـوســتــ ..
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 22:30 | ||
|
|
||
|
بـــاد بــرگــ هــای خـشـکــ پـایـیـزی را لــولـه کـرد و درآهــنـی را بـه چـار چـوبـشــ کـــوبــیــد تـوآن سـو ایـســتـاده ای و مــن کـلـیـد نـدارم امـا تـا زمـان پـوســیـدن و فـرو ریـخـتـن در مـنـتـظـر مـی مـانـم . . خـداونـدا زیـبـایـی ایـنــ دریـااز کـجـاسـتــ یـعـنـی مـیـانـ ایـنــ هـمـهـ رویـا غـرقـ مـی شـومـ و دوبـاره نـمـیـ بـیـنـمـ اشــ ؟
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 11:34 | ||
|
|
||
|
چــیــزی نـگـــو فــقــط بـــگـــو هـــنـــوز هـــم دوســـتـــم مــی داری ..
خـداحـافـظــ بـرایــ هـمـیـشـه
چــگــونـهـ بـگـذرم از عـشــق ، از دلـبــســتــگــی هـایــم ؟
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط علی اکبر در 11:12 | ||
